the age of innocence (iv)
این عادت پدرم بود که صفحات اول و آخر دفتر را رها میکرد چون احساس میکرد اولین برگه دفتر که دو صفحه اول و آخر را تشکیل میدهد به آسیب نزدیکتر است. همان اول هم که دفتر نو بوده پدرم نامم را آنجا نوشته که دیگر نتوانم متعرض صفحه آخر شوم. من این دفتر را که تمام کرده ام در این صفحه دور از چشم بقیه چند اقدام متهورانه انجام داده ام. اولا خط پدر را تقلید کرده ام که این حرکت به این خاطر که آن زمان پدرم برایم بت بود نزدیک شدن به قلمروی ممنوعه محسوب میشود. ثانیا با خودکار نوشته ام که خود این کار اساسا ورود به یک قلمروی ممنوعه ی دیگر است. ثالثا شماره کلاسم را با (مثلا) خط درشت هم ثبت کرده ام. رابعا هـ و فـ و ـک را با اینکه هنور نخوانده بودم نوشته ام ولی ظاهرا در نوشتن کاف یک بار شکست خورده ام. در عین حال سر در نیاورده ام که چرا س پدر در واژه کلاس اینقدر کشیده است و حتی دندانه هم ندارد و در نتیجه خودم س را پس از تصحیح با سه دندانه نوشته ام. ضمنا اینکه چرا لفظ اصفهانی را ننوشته ام داستان دیگری دارد که بماند. آبادان آباد باد.
1 comment:
To the Foot From Its Child (Pablo Neruda)
A child's foot doesn't
know it's a foot yet
And it wants to be a butterfly or an apple
But then the rocks and pieces of glass,
the streets, the stairways
and the roads of hard earth
keep teaching the foot that it can't fly,
that it can't be a round fruit on a branch.
Then the child's foot
was defeated, it fell
in battle,
it was a prisoner,
condemned to life in a shoe.
Little by little without light
it got acquainted with the world in its own way
without knowing the other imprisoned foot
exploring life like a blind man.
Post a Comment