May 31, 2007
May 30, 2007
May 29, 2007
May 28, 2007
May 27, 2007
May 26, 2007
May 25, 2007
May 24, 2007
May 23, 2007
symmetric beauty
سردر امامزاده درب امام که دیروز عکسش را دیدید پهلو به پهلوی ایوان صحن شمالی بقعه قرار دارد که این تصویر نمایاننده بخشی از آن است. بسیار جالب است که رنگ و لعاب و شکل تزئینات این ایوان که آندره گودار (معمار و ایرانشناس والای فرانسوی) آن را «شاهکار رنگ در معماری ایران» نامیده است، بلافاصله ایوان مسجد کبود تبریز را به یاد می آورد که ساخت بنای آن تقریبا همزمان با همین بقعه به پایان رسیده است.
حاشیه بر عکس قبل: اولا متن زیر عکس با استفاده از دو مقاله روزنامههای همشهری و اعتماد در اسفند 85 نوشته شده و من قبل از خواندن این دو نوشته روحم هم از کاشیکاری girih (گیره؟) خبر نداشت. ثانیا همانطور که دیدید طرح دارای تقارن عمودی است اما الگو در کل طرح اجرا شده، نه اینکه در نیم آن اجرا شده باشد و نیمه دیگر صرفا تصویر دیگری باشد. احتمالا خواندن اصل مقاله در مجله ساینس مفید خواهد بود. ثالثا بنای بقعه درب امام عموما حاصل دو دوران است. اصل بنا محصول دوره جهانشاه قراقویونلو (قرن 15 میلادی) است اما برخی الحاقات و تعمیرات به دوره شاه سلطان حسین (قرن 18) برمیگردد و کتیبهی درون عکس هم که نام تاجدار صفوی را نشان میدهد احتمالا پس از تعمیر و مرمت جایگزین کتیبه قبلی شده است. وگرنه تزئینات بنا به وضوح متعلق به پیش از صفویه هستند. رابعا سردر این بقعه تنها نمونه این اسلوب کاشیکاری نیست و ظاهرا در ازبکستان، ترکیه و ایران (در دیواره گنبد کبود مراغه) نمونههای دیگری از این تکنیک دیده شده، اما امامزاده درب امام کاملترین و ظریفترین نمونههای به جا مانده را در خود جا داده.
more iran
May 22, 2007
rotational symmetry
راجر پنروز، ریاضیدان و اخترشناس در سال 1973 الگوریتمی برای پوشاندن یک سطح با دو قطعه لوزی شکل پیشنهاد کرد که صفحه را بدون تکرار هیچ الگوی خاصی به طور کامل میپوشاند و به نام خود او الگوریتم کاشیکاری پنروز نامیده میشود. نتیجه پژوهش پیتر جی لو دانشجوی دکترای فیزیک دانشگاه هاروارد و مقاله او در نیوساینتیست نشان میدهد که کاشیکارهای اصفهان ظاهرا بیش از 5 قرن پیش با شکل پیچیدهتری از این الگوریتم آشنایی داشتهاند. اگر به سر در واقع در صحن شمالی امامزاده درب امام نگاه کنید میبینید که «کاشیکار اصفهانی توانسته است صفحه را با استفاده از پنج ضلعی، مثلث و ستارههای ده پر به صورتی بپوشاند که در عین تقارن تکرار نمیشود. تحول و رشد پیچیدگی هندسی را با نگاه کردن به کاشیکاری اسلامی میتوان دید. آنها با طرحهای ساده و تکرارپذیر شروع کردند و در نهایت به اینها رسیدند. آنها کاشیهایی ساختهاند که ریاضیات پیچیدهاش تا همین 30-20 سال پیش ناشناخته بود. دامنه کار در این آثار و به هم پیوستگیها در نگاه اول علاوه بر تقارن بسیار ساده به نظر میرسد اما قرار دادن صدها ده ضلعی با این تقارن در کنار هم واقعا کاری فوقالعاده است و نشان از به کار بردن معادلات بسیار دقیق دارد. به نظر میرسید این هنرمندان با استفاده از کاشیهایی مخصوص که ما با تغییر شکل آثار هنری به آن دست مییابیم به این شاهکارها دست یافتهاند.» لو در بررسی طرح خطاهای اندکی هم دیده است اما با توجه به اینکه در این نوع کاشیکاری اشتباهات به سرعت رشد میکنند و به صورت بینظمیهای واضح درمیآیند معتقد است که این خطاها حین ساخت یا تعمیر به وجود آمدهاند.
«کوازی کریستال»ها (بلورهایی با نظم تکرارناشونده که برای اولین بار در سال 1984 در طبیعت مشاهده شدند) در بلندبرد تقارنهای 5، 10 و 12 گانه پیدا میکنند یعنی کل طرح با چرخشی به اندازه یکپنجم، یکدهم یا یکدوازدهم دایره حول نقاط خاص روی خودش میافتد. از نظر هندسی پوشاندن کامل یک سطح با 5، 10 یا 12 ضلعی منتظم ممکن نیست و همین ویژگی کوازی کریستالها را از الگوهای ساده هندسه متمایز میکند. اما هنرمندان دوره اسلامی چقدر از پیچیدگی چیزی که خلق میکردند آگاه بودند؟ پیتر لو میگوید: به نظرم این اتفاقی و یا سهوی نیست. آنها از نظم ساده خسته شده بودند و میخواستند الگوهایشان را بدون تکرار جلو ببرند. هر چند که احتمالا از ویژگیهای ریاضی و نتایج الگوریتمی که از آن استفاده میکردند آگاه نبودند، اما کارشان به آفرینش چیزی منجر شد که امروزه به اسم کوازی کریستالها میشناسیم.
more iran
May 21, 2007
May 20, 2007
second maximum!
تبریک، فقط بهانهای است برای تشکر از یکی از معدود کسانی که میشود دوست نامیدشان،
و برای سپاس از گفتن و شنیدن و بودنهایش.
more people
May 19, 2007
May 18, 2007
May 17, 2007
May 16, 2007
May 15, 2007
May 14, 2007
May 13, 2007
light n' darkness (ii)
- از دید شما پیوند بین رنگ سیاه و رویابینی در کجاست؟
- سیاه عمق دارد. مثل یک راه «در رو»ی کوچک است. میشود واردش شد و چون تاریکیاش ادامه دارد ذهن آدم خودش را با آن وفق میدهد و خیلی چیزها که دارد در آن اتفاق میافتد آشکار میشود. آدم کم کم میبیند که از چه میترسیده، میبیند که چه را دوست داشته، و همه چیز مثل خواب و رویا میشود.
دیوید لینچ